هورمون و ذهن...

ساخت وبلاگ
من در کشوری زندگی میکنم که به پلازاها و مراکز خرید بزرگش مشهور است...کشوری که تمامی برندها را در نزدیکترین مراکز فروش هم در دسترس دارد...کشوری که مردمش در میان کوه های سبز و دریاهای ابی زندگی میکنند اما تمام اخر هفته هایشان را توی مراکز هرید لوکس میچرخند...کشوری که حتی اگر بی هدف از خانه خارج شوی ب هورمون و ذهن......
ما را در سایت هورمون و ذهن... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 4 تاريخ : دوشنبه 26 تير 1396 ساعت: 12:07

مهم نیست اگه روحت خسته و زخمی...برگشته از اتیش یه جنگ تازه و سخته...

مهم نیست اگه خودت دنبال پناهی وقتی که بابات رو شعورت حساب میکنه و میاد از مشکلش با برادرت باهات حرف میزنه و تو باید مشاور پخته ی کارایی برای پدرت باشی...وقتی که تو باید تو اوج خستگی تکیه گاهِ تکیه گاهِت باشی...

هورمون و ذهن......
ما را در سایت هورمون و ذهن... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 6 تاريخ : دوشنبه 26 تير 1396 ساعت: 12:07

دارم مثل الیس در سرزمین عجایب بین ادم ها زندگی میکنم و از هیچ چیز سر در نمی اورم.... امشب یک دختر ایرانی که یه سال بعد از من وارد این کشور شده به من میگفت توی جمع ایرانیها گفته بودند که تو خیلی خیلی مذهبی هستی چون دو سال پیش یک مردی توی جمع امده به تو دست بدهد و تو دست ندادی و ان مرد را سنگ روی یخ هورمون و ذهن......
ما را در سایت هورمون و ذهن... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 10 تاريخ : پنجشنبه 15 تير 1396 ساعت: 10:19

چه طور ممکنه به ذهن یه نفر رسیده باشه که توی یه فیلم شدیدا جدی, همزمان از جواد عزتی و احمد مهران فر استفاده کنه که همین جور عادی هم که حرف بزنن ادم خنده اش میگیره؟

چه طور ممکنه از مهرداد صدیقیان استفاده کنه که من بیشتر در نقش یه بچه ژیگول میتونم تصورش کنم....

چه قدر فیلم ساده و بی معجزه و بی قهرمانه و نمیدونم این خوبه یا نه....

هورمون و ذهن......
ما را در سایت هورمون و ذهن... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 13 تاريخ : پنجشنبه 15 تير 1396 ساعت: 10:19

۱. دلم میخواست خودم باشم و خودم....حتی وقتی شب برمیگردم زیر سقفم....لباسای بیرونمو اویزون نکنم...یه اجی مجی بگم و لباسا غیب شن تا فردا صبح....دلم نمیخواد کمد ظرف داشته باشم...دلم نمیخواد کمد لباس داشته باشم....دلم نمیخواد حساب بانکی داشته باشم....دلم نمیخواد قفسه ی کفش داشته باشم.... دلم میخواد اون هورمون و ذهن......
ما را در سایت هورمون و ذهن... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 6 تاريخ : پنجشنبه 15 تير 1396 ساعت: 10:19

دو تا پسر هندی نشستن اون ور... جفتشونم محترم و کار درست مثلا... این یکی به اون یکی میگه پیس پیس...این پسره رو نیگاه...این رفته فلان جا...بعد فلانی از فلانی خواستگاری کرده..اون یکی میگه انگار همه فلانی رو دوست دارن...اون یکی میگه نمیدونم چرا... دیروز یکیشون به من میگه از وقتی به زنم گفتم دوست دختر ف هورمون و ذهن......
ما را در سایت هورمون و ذهن... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 13 تاريخ : سه شنبه 13 تير 1396 ساعت: 11:52

خیلی وقت بود دلم میخواست من هم یه کفش زنانه ی پاشنه دار خیلی ظریف مثل کفش های ایوانکا ترامپ و یا کفش های بعضی دخترهای چشم بادامی داشته باشم... سوزنم طبق معمول بدجور گیر کرده بود و کلای توی نخ بودم... تا این که یک روز سر از یک مغازه کوچک در ساحل نزدیک دانشگاه دراوردم که یک کفش خوش رنگ و ملیح و خیلی هورمون و ذهن......
ما را در سایت هورمون و ذهن... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 11 تاريخ : سه شنبه 13 تير 1396 ساعت: 11:52

استراگون : به من دست نزن! از من سوال نکن! با من حرف نزن! پیشم بمون!ولادیمیر : تا حالا از پیشت رفتم؟ استراگون : نه... ولی تو بدترش رو انجام دادی ؛ تو گذاشتی که من برم."ساموئل بکت"در انتظار گودو هورمون و ذهن......
ما را در سایت هورمون و ذهن... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 5 تاريخ : سه شنبه 13 تير 1396 ساعت: 11:52

فرض کن من یه همسایه دارم که خیلیا دوستش ندارن....اصلا بعضیا به خونش تشنه ان... تا اینجای کار منطقیه و کاملا رایج... فرض کن من به یکی از همین ادمایی که به خون همسایه ام تشنه ان راه بدم که از روی دیوار مشترک بین من و خونه همسایه ام و یا از تو حیاط خونه من به خونه همسایه دست درازی کنه یا همسایه ی من ر هورمون و ذهن......
ما را در سایت هورمون و ذهن... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 28 تاريخ : سه شنبه 13 تير 1396 ساعت: 11:52

پ.ن. ۱. چند روز پیش یکی برام نوشته بود که حس تنهایی تو وبلاگ تو من رو از اینده و بزرگ شدن میترسونه...ادرس نداشت...میخواستم بهش بگم من خیلی خیلی وقته دلم میگیره هی...حتی از بچگی...شاید از ۷ سالگی....شما ربطش نده به بزرگ شدن و غربت و .... شما انرژی ناجور نگیر از حرفای من....من خودمم سوال دارم که چر هورمون و ذهن......
ما را در سایت هورمون و ذهن... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 4 تاريخ : سه شنبه 13 تير 1396 ساعت: 11:52

نگام کرد و با هیجان و شوق گفت چه خبر؟؟؟

نگاهش کردم و با خجالت گفتم: هیچ خبر....هیچ خبر...

بعد هی خواستم از بین اون همه هیچ چی، حداقل یه چیزی پیدا کنم که جواب اون شوق و انتظار توی چشماشو داده باشم....

اما واقعا هیچ خبر...هیچ خبری نبود....

هورمون و ذهن......
ما را در سایت هورمون و ذهن... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 5 تاريخ : سه شنبه 13 تير 1396 ساعت: 11:52

چیزایی که از تو توی ذهن منه اندازه ی چند تا کتابه....

اما چیزایی که از تو توی دل منه فقط یه جمله است...

من سعی کردم بدون تو زندگی کردم اما نتونستم....

(شهرزاد)

هورمون و ذهن......
ما را در سایت هورمون و ذهن... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 8 تاريخ : سه شنبه 13 تير 1396 ساعت: 11:52

فردا روز عقد بهترین دوست منه... دوستی که به جرات میتونم بگم استاد خلق بهترین و شادترین لحظه هاست... دوستی که هرگز هرگز حتی لحظه ای برای دیگران چیزی رو کم نخواسته و همیشه همیشه از شادی و خوشبختی دیگران حتی شاید بیش از خودشون لذت برده... دوستی که برای بذل و بخشش و بزرگواریش هیچ حد و محدوده ای قائل نی هورمون و ذهن......
ما را در سایت هورمون و ذهن... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 5 تاريخ : دوشنبه 5 تير 1396 ساعت: 19:36

هنوز تو دورانی بودیم که ادما ساده و قانع بودن... بابا که پوشالای کولر رو عوض میکرد و ظهرا با گیلاس و زردالوهای لپ گلی از در میومد...میفهمیدیم فصل رهایی و شب سریال دیدن شروع شده... دخترخاله نسرین نوه ی بزرگ خانواده مادری بود...زیبا و موجه و تحصیل کرده...کارمند بانک مرکزی شهر...دخترخاله نسرین خیلی سا هورمون و ذهن......
ما را در سایت هورمون و ذهن... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 8 تاريخ : دوشنبه 5 تير 1396 ساعت: 19:36

یه قدم تا خونه رفتن فاصله دارم.... اگر دو تا چیزی که منتظرشونم اتفاق بیفتن...دیگه پرواز میکنم تا خونه.... برنامه اینه که حتما چند بار با علی برم پارک...تنهایی...اگه دوستمم بیاد خوبه... برنامه اینه که با علی بریم تو باغچه گل بازی و خمیر بازی... برنامه اینه که ارغوان رو تو بغلم بخوابونم که حسرت نخورم هورمون و ذهن......
ما را در سایت هورمون و ذهن... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 8 تاريخ : شنبه 3 تير 1396 ساعت: 17:30

چند روز پیش داشتم تو حیاط دانشگاه راه میرفتم...دیدم یه اشنا داره از روبرو میاد...

به سختی شناختمش و گفتم اااببخشید...انگار تغییر کردید...نشناختمتون....

گفت من تغییری نکردم...اونی که عوض شده شمایی....

میخواستم بگم باشه بابا...حالا دیالوگای تمام فیلما رو نریز کف حیاط...

هورمون و ذهن......
ما را در سایت هورمون و ذهن... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 7 تاريخ : شنبه 3 تير 1396 ساعت: 17:30